چشمهایم را میبندم.نه بر روی حقایق نه بر روی نگاهها نه بر روی صداها .بلکه بر روی گذشته که گرجه زیبابود شیرین بود تلخ بود اما بایدرفت باید جور دیگر به آینده نگریست ،آری دنیا را با نگاهی نو می نگرم تا شاید فکری شوم که آیندگان به بودنم افتخار کنند پله های آینده بسی زیادو درست و خراب است اما مشکلی نیست تنها مساله ای است که به سادگی در مقابلم به زانو خواهند افتاد پس همراه شو با من تا دست در دست هم دهیم تا با هم فکریهایمان راهی دگر آغاز کنیم....فکرت را با بی فکری مبادله نکن هر کسی برای راهی ساخته شده پس راهت را پیدا کن تا راه گشای بیماران در راه مانده و مستحقان محتاج باشی.....