در قسمت اول مصاحبه که با مدیرعامل موسسه داشتیم مطالبی در ارتباط با چگو نگی تاسیس مجتمع بهزیستی مزینان بیان شد و در این قسمت ادامه مصاحبه:
روابط عمومی:
خانم گلستانی قبل از اینکه وارد بحث ساختمان و نحوه تهیه نقشه و کلنگ زنی افتتاحیه شویم آیا بجز آن بانوی مسنی که در قسمت قبل در باره اش صحبت کردیم مورد جالب دیگری بوده که شما را در راهی که شروع نموده اید راغبتر و دلگرم کرده باشد؟
بله؛اتفاقاً در یکی از بازدیدهای دوره ای که اخیراً داشتیم به یک مورد جالب و تا حدودی دردناک برخورد کردیم که اگر کوچکترین سستی می خواست در کارمان باشد بطور کلی برطرف و استحکام کارمان را چند برابر کرد.در یکی از خانه ها که رفته بودیم با بانویی برخورد کردیم که غیر از مشکلات جسمی،دچار افسردگی شدید روحی بود و در واقع با پنهان نمودن خود از دیگران و قطع مراوده با همسایگان و حتی با اهالی خانه ای که در آن زندگی می کرد به نوعی خود را محبوس نموده بود ،
با تلاش زیاد و با صحبتهای روانکاوی توانستم در کنارش قرار گرفته و با ملایمت و نوازش با او ارتباط عاطفی برقرار نمایم ،بانویی بود تقریباً 40 ساله که جالب است بدانید ایشان تا کلاس پنجم ابتدایی نیز درس خوانده بود و در همان زمان تحصیل دچار بیماری نرمی استخوان گردیده اما به دلیل نبود امکانات و کمبود وسع مالی کسی به این موضوع اهمیت نداده و در نتیجه ایشان به مرور دچار خمیدگی شدید انگشتان دست و پا گردیده و بعد از گذشت زمان باعث از بین رفتن سلامت جسمی ایشان نیز می شود.وقتی متوجه حاد بودن موضوع و خسارتی که به سلامت ایشان وارد شده بود گردیدیم سریعاًنسبت به تحت پوشش قرار دادن اقدام و ترتیبی اتخاذ گردید که علاوه بر برقرار نمودن حقوق و داروهای مورد نیاز وضعیتی ایجاد شود تا به محبوس نمودن خود خاتمه داده و با دیگران مراوده داشته باشد به طوری که متوجه شدیم این بانو علاقه مند به نقاشی است و همان موقع تدارک یک ست کامل لوازم نقاشی داده شد که به ایشان تحویل گردید.
در همین جا بهتر می بینم به عزیزانی که این سوال را مطرح نموده اند که آیا مزینان نیاز به بهزیستی دارد یگویم که:عزیزان اگر چنین مجتمعی در قبل ساخته شده بود آیا امثال این بانوی گرامی به این مریضی دچار می شد؟آیا باید فقط این مکانها در شهرها باشد؟آیا روستاها نباید امکانات رفاهی در حد شهرها داشته باشند؟
پس بهتر نیست بجای سنگ اندازی و مطرح نمودن سوالات دلسرد کننده با کمکهای مالی و فکری ترتیبی اتخاذ نماییم تا این مجتمع که در صورت تکمیل شدن در منطقه نمونه خواهد بود هر چه سریعتر ساخته شده تا دیگر شاهد چنین افراد نیازمندی نه در روستا که در سطح منطقه نباشیم.
روابط عمومی:
سرکارخانم در همن جا یک سوال مطرح می شود که :شما در صحبتهای بالا گفتید بازدید دوره ای ،می شود راجع به این موضوع بیشتر توضیح دهید و اینکه مگر شما الان در حال کمک نمودن به افراد هستید ؟ شما که ساختمانتان هنوز تکمیل نشده؟
خانم گلستانی با لبخندی معنی دار چنین می گوید:
بنده خدا ما در حال حاضر تعداد 600 پرونده مددجو در سطح منطقه که حدود 12 روستا می باشد داریم که تعداد 450 نفر از آنها افرادی با میانگین سنی بالای 60 سال بوده و حد اقل 50 نفر از آنها زمینگیر می باشند . ما هر ماه در دو نوبت به همراه تعدادی از همکاران شروع به سر کشی از این افراد که تحت پوشش هستند می کنیم و تا حد امکان نسبت به رفع مشکل آنها اقدامات لازم صورت می گیرد ، اگر تلاش برای ساخت ساختمان داریم جهت این است که بتوانیم با تهیه امکانات فیزیو تراپی ،داروخانه،امکانات ورزشی،و ... بهتر به همشهریانمان سرویس خدماتی بدهیم در غیر این صورت همین حالا کلیه مددجویان در حال کمک گرفتن از موسسه هستند از جمله: تهیه جهیزیه،تهیه دارو جهت افراد مورد نیاز،اعزام پرستار و پزشک به بالین مدد جویانی که قادر به حرکت نمی باشند،اعزام بیماران قطع نخاع جهت مداوای بهتر به سبزوار،ساخت خانه جهت مددجویان نیازمند ، دادن وام ازدواج و وام ساخت مسکن،تهیه دفترچه تامین اجتماعی،مقرر نمودن حقوق و ... من از تمام عزیزان که از کارهای موسسه خبر ندارند تقاضا دارم با مراجعه به موسسه و یا تماس تلفنی با مسئولین موسسه از نحوه فعالیت ما آگاهی پیدا کنند و اینقدر کم لطف نباشند و خود را جدا از ما ندانند هر قدمی که در راه کمک به محرومان برداشته شود به نظر من باقیات و الصالحاتی برایمان خواهد شد
ادامه دارد...
سبک قصه گویی شما باهوش است، انجام آنچه را که انجام می دهید، ادامه دهید!